دلم را آب و جارو کرده ام و هر صبح انتظارت را می کشم... کوچه های چراغانی دلم را می بینی؟ و دستی که هر روز برایت به دعا بلند می شود؟ و لبی که هر صبح به عشقت دعای عهد را زمزمه می کند؟؟من به گوشه نگاهی از تو چای تلخ زندگیم، شیرین می شود و شعله فانوس قلب زنگار بسته ام روشن می ماند، این گوشه ی سبز نگاهت را از من دریغ مکن...
کلمات کلیدی: